دنیای امروز ما...

پدر / تنگ دستی اش را

از تن مانکن ها یی چرتکه می زند

که با لباسهایشان / درد مشترک دارد
...

مادر ، دور از چشم پدر

با خدا روی هم ریخته

بهشت را با معشوقش بخوابد


بریده ام

از شهری که معاشقه هایش انفرادی

و قبرهایش دسته جمعی است

مبادا مرده ات / دور از چشم بقیه

به سیاست خدا پوزخند بزند


قصد زدن به دریایی دارم

که نهنگ هایش / برای هیچ پیامبری

رزرو نشده باشند!


انزوا هم بماند برای روشنفکرانی

که غربتشان را

در آغوش آشنا و غریبه امتحان می دهند..........!


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





+ تاريخ شنبه 14 آبان 1390برچسب:,ساعت 16:23 نويسنده بهار |